حضرت علی اکبر(ع)-شهادت
گفتم عصای پیری بابا شوی، نشد
اللهُ اکبری به اذان ها شوی، نشد
من آمدم که باز هم آغوش هم شویم
میخواستم تو نیز مهیا شوی، نشد
کارَت دگر ز مرهم و دارو گذشته است
چیدم کنار هم که مداوا شوی، نشد
با دست خویش لخته ی خون از دهان تو
بیرون کشیده ام که تو احیا شوی، نشد
برخیز و باز غیرت خود را نشان بده
از قصد، عمه آمده تا پا شوی، نشد
خیلی تلاش کرده ام اما نمیشود
میخواستم که روی عبا جا شوی، نشد
موضوع: حضرت علی اكبر(ع)،